بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت دوم: انصاف
مردی عالم سال ها آرزوی دیدن امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داشت و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. روزها روزه می گرفت و شب ها مشغول عبادت و خواندن ادعیه شد. معروف است هر کس بدون وقفه 40 شب ِ چهارشنبه به مسجد سهله برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند سعادت تشرف به محضر امام زمان عجل الله فرجه الشریف را خواهد یافت. این مرد عالم نیز مدت ها این کار را هم انجام داد ولی باز هم اثر نکرد( ولی به خاطر این عبادت ها و شب زنده داری ها و.. صفا و نورانیت خاصی پیدا کرده بود.) تا اینکه روزی، به او الهام شد: ( الان حضرت بقیت الله عجل الله فرجه الشریف در بازار آهنگران ، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو)
او حرکت کرد و وقتی به آن مغازه رسید دید حضرت مهدی عجل الله فرجه آنجا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند.
و اینک ، ادامه داستان از زبان آن عالم:
به امام سلام دادم.حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن!
در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود ، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد و قفلی را نشان داد و گفت : آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را 3 ریال از من بخرید؟ من به این 3 ریال پول احتیاج دارم.

پیر مرد قفل ساز ، قفل را نگاه کرد و دید قفل ، بی عیب و سالم است . گفت : « مادر ، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم ؟ این قفل تو اکنون 8 ریال ارزش دارد . من اگر بخواهم سود کنم ، به 7 ریال میخرم . زیرا در این معامله ، بیش از 1 ریال سود بردن بی انصافی است . اگر میخواهی به من بفروشی ، من 7 ریال میخرم ، و باز تکرار میکنم که قیمت واقعی آن 8 ریال است ، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم ، 1 ریال ارزان تر خریداری میکنم . »
پیر زن ابتدا باور نکرد و گفت : هیچکس این قفل را 3 ریال از من نخرید ، تو اکنون میخواهی 7 ریال از من بخری ...؟!
به هر حال پیر مرد قفل ساز ، 7 ریال به پیرزن داد و قفل را خرید .
وقتی پیرزن رفت ، امام زمان عجل الله فرجه الشریف خطاب به من فرمود :
مشاهده کردی ؟ اینگونه باشید تا من به سراغ شما بیایم.
ریاضت و سیر سلوک لازم نیست . مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم .
از بین این همه افراد این شهر ، من این پیر مرد را انتخاب کردم .چون او دین دارد و خدا می شناسد .
از اوّل بازار ، این پیر زن برای فروش قفلش ، تقاضای 3 ریال کرد ، اما چون او را محتاج و نیازمند دیدند ، همه سعی کردند از او ارزان تر بخرند و هیچکس حاظر نشد حتی 3 ریال از او بخرد. در حالی که این پیر مرد 7 ریال خرید.
به خاطر همین انسانیت و انصاف این پیر مرد ، هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.

ابومنذر میگوید : از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود :
سرور اعمال سه چیز است ؛ اوّل از این که از خودت در برابر خلق انصاف داشته باشی تا جایی که از هیچ چیز راضی نشوی مگر آن که برای مردم هم مثل آن را بخواهی ...
الکافی ، جلد 2 ، ص 145 ، باب الانصاف و العدل